سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بچه های پایگاه معراج
خداوند متعال، هرگاه بنده ای را دوست بدارد، روزی اش را به اندازه قرار می دهد . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]
 
 

سلطان ملک ناصر موقعی که قصر را تصرف کرد خادمی را به او نشان دادند که در دولت مصریان صاحب جاه و مقام وکلید دار قصر بوده است.گفتند این خادم گنجینه ها و دفینه های قصر را می شناسد.او را گرفتند و پرسیدند:پاسخی نداد.صلاح الدین به کارگزاران خود فرمودتا با شکنجه از او اقرار بگیرند.پس او را گرفتند و بر سرش سوسک های سیاه گذاردند و با دستمال قرمزی بستند.
گویند:این بالاترین شکنجه هاست .آدمیزاد تحمل ندارد که بر آزار سوسکها صبر کند ساعتی نمی گذرد که ملاج او را سوراخ می کنند و کشته میشود.چند باراین بلا را برسرش آوردند.ناله نکرد و احساسی نداشت .برعکس می دیدند که سوسک ها مرده اند.
سلطان احضارش کرد و با اصرار سرّ آن را پرسید.
پاسخ داد علتی جز این فکر نمی کنم که سر مبارک امام حسین (ع) را می آوردند من هم شرکت کردم و بر بالای سر خود با احترام حمل نمودم.
گفت: آری ، سرّی عظیم تر ازاین چه خواهد بود؟او را ببخشید و آزاد کنید.


تخریب چی ::: پنج شنبه 88/11/8::: ساعت 11:47 صبح
 

این یک عبرت عجیب در تاریخ است.آنجا که بزرگان می ترسند،آنجا که دشمن چهره بسیار خشنی را از خود نشان می دهد،آنجا که همه احساس می کننداگر وارد میدان شوند میدان غریبانه ای آنها را در خود خواهد گرفت ؛ آنجاست که جوهرها و باطن افراد شناخته می شود.(مقام معظم رهبری 10/4/1371)


تخریب چی ::: پنج شنبه 88/11/8::: ساعت 11:32 صبح
 

صدوق (عطرالله مرقده) از حضرت صادق (ع) روایت کرده است که میگفت: حسین بن علی (ع) چون متولد شد ، خدای تعالی جبرئیل را فرمود با هزار فرشته فرود آید به تهنیت رسول خدا (ص) از جانب خدا و از جانب خود ، پس جبرئیل فرود آمد و بر جزیره ای در دریا بگذشت ، در آنجا ملکی بود فطرس نام و از حمله بود . خداوند عالم او را برای انجام امری نامزد فرمود او کندی کرد در انجام آن ،پس بال او بشکست و در آن جزیره انداخت ، هفتصد سال عبادت خدا کرد تا حسین بن علی (ع) متولد شد . آن ملک به جبرئیل گفت : آهنگ کجا داری ؟ گفت : خدای تعالی به محمد(ص)فرزندی بخشیده است ، مرا فرستاده است به تهنیت او از جانب خدای تعالی و از جانب خودم . گفت ای جبرئیل ! مرا بردار و با خود ببر ، شاید محمد (ص) برای من دعا کند .

جبرئیل او را برداشت و چون بر نبی وارد شد و تهنیت گفت از طرف خدای تعالی و از طرف خودو حال فطرس بگفت. رسول خدا فرمود : خود را با این مولود مسح کن و به جای خود بازشو . فطرس خود را به حسین بن علی (ع)بمالید و برخاست و گفت: ای رسول خدا ! امت تو این فرزند را می کشند و مکافات این انعام او بر من واجب است ، پس هیچ کس او را زیارت نکند مگر او را آگاه سازم و هیچ سلام کننده سلام نکندمگر آنکه سلام او را به حضرت او برسانم و هیچ کس صلوات نفرستد مگر آنکه صلوات او را تبلیغ کنم ، این را بگفت و بالا رفت .

 

پس فطرس سلامم رو به تو میسپرم که حتما به آقام برسونی . از قول من بهشون بگو  آقاجون خیلی دلم میخواد اهل شما  باشم اهل کربلاتون  باشم . خودت منو اهلی کن.
خیلی دلم میخواست این تابستون بیام ولی نشد . یادم رفته بود که این شمایی که باید اجازهشو بدی.
 آقاجون ببخش که تو کربلات نبودیم .  آقا جون به جای ما از رقیه دخترتون معذرت بخواید که تو کربلا نبودیم که کمکش کنیم.
 آقاجون به حق مولود فردا که براتون خیلی عزیزه همین
امشب همه حاجتای شیعه هاتونو از خدا بخواید که براورده شه.
آقاجون شما رو به امام سجاد تا آخر امسال مارو بطلب.یه زیارت با معرفت نصیبمون کن.

 


تخریب چی ::: سه شنبه 87/5/15::: ساعت 8:8 عصر
   1   2   3      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
 
.:: منوی اصلی ::.
.:: آمار بازدید ::.
بازدید امروز : 0
بازدید دیروز : 1
بازدید کل : 22168
.:: تا دیدار محبوب ::.
.:: درباره خودم ::.
بچه های پایگاه معراج
تخریب چی
پندار ما این است که شهدا رفته اند و ما مانده ایم اما حقیقت این است که شهدا مانده اند و زمان ما را با خود برده است شهید آوینی
.:: پیوند های روزانه ::.
.:: لوگوی وبلاگ من ::.
بچه های پایگاه معراج
.:: لینک دوستان ::.

.:: لوگوی دوستان::.




.:: نوای وبلاگ ::.
.:: آرشیو شده ها ::.
.:: اشتراک در خبرنامه ::.
 
.:: طراح قالب::.
مرکز نشر فرهنگ شهادت
مرکز نشر فرهنگ شهادت شیراز
مرکز نشر فرهنگ شهادت