آغاسی
بوی شهید
به جای آن که همه ساله سوی مکه روید
به جاست گر نظری نیز سوی فکه روید
مگر نه آن که حسین از حجاز بیرون زد
اقامه کرد نمازی که سجده در خون زد
هنوز بوی شهید از هویزه می آید
صدای ناله قرآن ز نیزه می آید
شب شهادتم اسپند و عود برگیرید
ز نعش سوخته ام بوی دود برگیرید
اگرچه در سفر من عطش فراوان است
چه باک بدرقه راهم آب و قرآن است
فرشتگان عطشم را به آب می شویند
غبار نعش مرا با گلاب می شویند